جدول جو
جدول جو

معنی گران روح - جستجوی لغت در جدول جو

گران روح
(گِ)
بدخوی. حلقد. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
گران روح
بدخوی بد معاشرت گران جان مقابل سبک روح
تصویری از گران روح
تصویر گران روح
فرهنگ لغت هوشیار
گران روح
بدخوی، بدمعاشرت، مقابل سبک روح
تصویری از گران روح
تصویر گران روح
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از راح روح
تصویر راح روح
راه روح، در موسیقی، گوشه ای در دستگاه شور، لحنی از سی لحن باربد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از گران خو
تصویر گران خو
بدخو، ناسازگار
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از گران گوش
تصویر گران گوش
کسی که گوشش نشنود، گوش سنگین
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از گران فروش
تصویر گران فروش
کسی که کالایی را به بهایی گران تر از ارزش واقعی خود بفروشد
فرهنگ فارسی عمید
(گِدَ / دُو)
اسب آهسته رو. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(گَ)
از جبال آلاداغ در حدود بجنورد سرچشمه گرفته به سمت مغرب جاری است و شعبات متعددی مانند جاجرم و پشت بسطام ضمیمه آن گردیده با پیچ و خم زیادی از کوه ها گذشته و از صحرای کوکلان و شهر قدیم گرگان و دشت ترکمن و شمال استرآباد میگذرد و دو شعبه شده یکی در خواجه نفس و دیگری در جنوب آن وارد خلیج استراباد میشود. شعبات مهم آن عبارت است از: رودمزدین که از جاجرم سرچشمه گرفته چمن کالپوش را مشروب میکند و رود کارولی به آن متصل گردیده در مشرق شهر گرگان به رود گرگان میریزد، دیگر رود آب گرم که از سنگر گذشته وارد گرگان میشود و رود نوده و چقالی که فندرسک را مشروب کرده به گرگان متصل میگردد. طول گرگان 300 کیلومتر و عرض متوسطش قریب 15 متر و عمق آن نسبهً زیاد و هرساله مجرای آن عمیقتر میشود. (جغرافیای طبیعی کیهان ص 72)
لغت نامه دهخدا
(حِ)
لحنی است از سی لحن باربدی:
چو راح روح را در پرده بستی
ز رشکش زهره در پرده نشستی.
میرخسرو (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(گِ)
کنایه از ابر سیاه و تیره. (برهان) (آنندراج) ، نزم و آن بخاری باشد غلیظ و ملاصق زمین. (برهان)
لغت نامه دهخدا
(گِ)
بزرگ ریش: هلّوف، ریش سطبر. بسیارموی. کلان ریش. نعثل، مردی درازریش، کان یشبه به عثمان. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(تیزْ)
آنکه متاع خویش را به قیمت گران فروشد. مقابل ارزان فروش. دندان گرد در تداول عامه. گران گاز. رجوع به گران گاز شود
لغت نامه دهخدا
(گِ)
مردمی را گویند که گوش ایشان سنگین باشد، یعنی دیر بشنود و کر را نیز گویند چه گران گوشی به معنی کری آمده است. (برهان). کر. اطروش. موقور. (مهذب الاسماء) : گران گوشی به قزوینی گفت: شنیدم زن کرده ای. گفت: سبحان اﷲ تو که چیزی نشنوی این خبر از کجا شنیدی. (از منتخب لطائف عبید زاکانی چ برلن ص 163).
اگر راحت بخواهی در همه حال
بشو هر جا گران گوش و زبان لال.
میر نظمی (از شعوری ص 310)
لغت نامه دهخدا
(گِ)
کنایه از مخالف و ناساز و بر این قیاس گران بودن خوی:
از بس که تو را خوی به عشاق گران است
بیقدر متاع سر بازار تو جان است.
شیخ العارفین (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(مِ)
آرام دل. آرام جان. آرام خاطر
لغت نامه دهخدا
(نِ گَ)
کندرو. کند در رفتار. بطی ءالسیر: زیرا که فرودین سبک روتر بود و به گران روتر همی رسد. (التفهیم).
رخت رها کن که گران رو کسی
کز سبکی زود به منزل رسی.
نظامی.
و چون ماه گران رو باشد... گویند که قمر تقصیر کرد و اگر قمر سبک رو باشد... (جهان دانش ص 114)
لغت نامه دهخدا
(گِ رَ)
عمل گران رو. رجوع به گران رو شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از گران دود
تصویر گران دود
دود غلیظ، ابر سیاه و تیره، بخاری غلیظ که ملاصق زمین باشد نزم مه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گران ریش
تصویر گران ریش
آنکه دارای ریشی ستبر و انبوه است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گران فروش
تصویر گران فروش
کسی که کالای خود را ببهای گران فروشد مقابل ارزان فروش
فرهنگ لغت هوشیار
کسی که گوشش سنگین باشد آنکه دیر بشنود: گران گوشی بقزوینیی گفت: شنیدم زن کرده یی. گفت: سبحان الله تو که چیزی نشنوی این خبر از کجا شنیدی ک، کر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آرام روح
تصویر آرام روح
آرام دل، آرام خاطر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از راح روح
تصویر راح روح
رامش جان نام یکی از سی آهنگ باربدی
فرهنگ لغت هوشیار
کندرو بطی السیر بطی الحرکه: ... زیرا که فرودین سبکروتر بود و بگرانروتر همی رسد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گران دو
تصویر گران دو
آنکه آهسته دود کسی که کند دود: اسب گران دو
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گران روی
تصویر گران روی
کند روی بطء سیر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گران روحی
تصویر گران روحی
بد خویی بد معاشرتی مقابل سبک روحی
فرهنگ لغت هوشیار